کارشناس سنجش و ارزشیابی تحصیلی شهرستان گلپایگان

آشنایی با قوانین ومقررات سنجش وارزشیابی تحصیلی

کارشناس سنجش و ارزشیابی تحصیلی شهرستان گلپایگان

آشنایی با قوانین ومقررات سنجش وارزشیابی تحصیلی

کارشناس سنجش و ارزشیابی تحصیلی شهرستان  گلپایگان

با همکاری شما بر آنیم که با راه اندازی این وبلاگ بتوانیم مراجعین محترم را با قوانین و مقررات شرکت در امتحانات آشنا سازیم و چنانچه سوالی دراین خصوص داشته باشند پاسخگو باشیم به امید خدا

داستانی عبرت آموز

دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۱۹ ق.ظ
تأثیر مداد سیاه در آینده دو کودک:
اول:دزدی حرفه ای 
واما دومی:مدیربزرگترین خیریه شهرش

1-روزی در دفتر یک وکیل نشسته بودم که با بزرگترین سارق حرفه ای آشنا شدم؛
ازاو پرسیدم چگونه به اینجا رسیدی؟
با تبسمی گفت :سببش مادرم بود, گفتم چگونه؟
گفت: چهارم ابتدایی بودم وروزی از مدرسه بازگشتم در حالی که مداد سیاهم گم شده بود,هنگامی که مادرم فهمید سخت مرا تنبیه کرد ومرا غیر مسوول وبی حواس ووو خطاب کرد آنقدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم؛ ومدادهای دوستانم را بردارم؛
روز بعد نقشه ام را عملی کردم ،وهر روز یک دو مداد کش می رفتم تا اینکه تا پایان ترم از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم،ابتدای کار خیلی با ترس اینکار را انجام می دادم ولی کم کم بر ترس غلبه پیدا کردم ،وازنقشه های زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستام می دزدیدم وبه خودشان می فروختم،بعد از مدتی اینکار برایم عادی شد تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم وکارم را تا کل مدرسه ودفتر مدیر توسعه دادم،خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه ای بود ..تا اینکه سارق حرفه ای شدم.
2- پسرم دوم دبستان بود روزی از مدرسه بازگشت در حالی که مداد سیاهش را گم کرده بود،
گفت مدادم را گم کردم.گفتم خوب چکار کردی بدون مداد؟
گفت از دوستم مداد گرفتم به او گفتم: خوبه ،دوستت از تو چیزی نخواست؟ خوراکی چیزی ..؟
گفت :نه چیزی از من نخواست.
گفتم: پس او نیکیهای زیادی را سود کرد ،
تو چرا اینقدر نیکی جمع نکنی؟ گفت: چگونه من هم نیکی جمع کنم ؛به او گفتم دو مداد می خریم یکی برای خودت ودیگری برای کسی که ممکن مدادش گم شود وآن را (مداد نیکیها) می نامیم،اون مداد را برای کسی که مدادش گم شود سر زنگ درس می دهی وبعد از پایان درس پس می گیری،پسرم خیلی شادمان شد وشادیش بعد از عملی کردن این پیشنهاد چند برابر شد،طوریکه در کیفش تا شش مداد بر می داشت که به نفرات بیشتر کمک کند وعجیبتر آنکه سطح علمی درسش بسیار رشد کرد وعلاقه اش به مدرسه چند برابر شد وستاره کلاسش شد بطوریکه همه او را صاحب مدادهای ذخیره می شناختند ؛وهمیشه از او کمک می گرفتند.
حالا بزرگ شده واز نظر علمی در سطح عالی قرارگرفته وتشکیل خانواده داده،
واکنون صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهرمان است
پس در تربیت مان خیلی مراقب رفتارمان باشیم وموقعیتهای ناخوش را به خوبی به موقعیت خوب تربیتی تبدیل کنیم.
ببینیم با فرزندانمان چگونه باید رفتار کنیم ؟
 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۱۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">